۱۳۹۳ آبان ۲۶, دوشنبه

آیا تاکنون اندیشده اید که چرا یک آخوند و ملا در ایران نیست که نام فامیلش به گونه ای با یکی از شهرهای ایران، در هم نیامیخته باشد؟ الموسوی خمینی موسوی

اردبیلی آذری قمی
بیات زنجانی
معصومی تهرانی
نشاط گلپایگانی
مصباح یزدی
حلیم کشانی
هاشمی رفسنجانی
موسوی تبریزی
مکارم شیرازی
محمودی شاهرودی
وحید بهبهانی
منتظری نجف آبادی
نراقی کاشانی
محمد تنکابنی
طباطبایی قمی
زین العابدین لنگرودی
سید بید آبادی
کاظم بروجردی
شریعتمداری اهری
مطهری شبستری

و این ماجرا، به هنگامه روزگار ملا «محمد باقر شفتی» می رسد...
مردم به جان آمده از ستم تازیان، هر جا آخوندی می دیدند، عمامه اش را به گردنش پیچیده و آویزانش می کردند. ایران پرستان شایع کرده بودند که آخوندها عراقی و سوری و عربستانی و بیگانه اند، و این امر باعث شده بود که مردم ناآگاه و بی دانش بیش از پیش نسبت به آنان کنجکاوی به خرح داده و پیگردشان کنند...
آخوندها مخفیانه به گرد هم آمدند و دست به دامان امام زمان (سفارت عظمی انگلیس)، و بازاری های کلیمی شدند
در این گیر ودار، یک آخوند عراقی که مادرش انگلیسی بود به دست مردم افتاد در گیر ضرب و شتم توسط مردم، کلیمی ها به دادش رسیده و به مردم خشمگین گفتند که وی ایرانی است
مردم به جان آمده از وی خواستند اگر راست می گوید، به آنان بازگو کند که زاده کجاست
آخوند زالو پیشه، پس از اندکی مکث گفت که اهل «شفت آباد» در گیلان است
هیجان و شگفتی توآم با سردر گمی مردم ناآگاه را فرا گرفت و ملا نیز از معرکه جان سالم بدر بُرد...
انگلیسی ها و همدوشان سرمایه گزار کلیمی شان که اوضاع را پس دیدند، بفوریت دست بکار شدند و به ابن بهانه که مبادا مردم برای یافتن درستی ادعای آخوند انگلیسی دست بکار شوند، شبانه جند خانواده را با دادن خرجی و اندکی پول به محلی در قریه ای در گیلان جا داده و با نصب تابلویی در آن دِه دور افتاده؛ آنجا را «شفت آباد» نامیدند.
بدین وسیله، آخوند عراقی-انگلیسی، دارای شناسنامه و گذرنامه ایرانی شد، و این شیوه و سنت فریبنده، در میان همه آخوندهای وارداتی از هند و سوریه و لبنان و عربستان و عراق و افغانستان و پاکستان رواح یافت، و آنها که ریشه و تبارشان از میان خونریزان و انیرانیان و فریبکاران و دغلکاران بود، ایرانی شدند، و «ما» که هفتاد پشتمان از تالگان (طالقان) و دماوند و توس و نیشاپور و بوکان و توس بود، بیگانه شدیم....
فریبی بزرگ که سده هاست مردم ناآگاه را به سکوت و خموشی و ارگ نابجا نسبت به زالوهای محمدی وا می دارد، زیرا بیگانه گان دریافته اند که «نجابت ایرانی» به او پروای پرخاش به «هم میهن و هم شهری اَش» را نمی دهد.
بدین گونه است که ملا و آخوند مشکینی و یزدی و لاریجانی و رفسنجانی و خمینی و گلپایگانی و قمی و لنگرودی و تبریزی، ایرانی می مانند، اما «پهلوی» و «رودکی» و «پارسی» و «نادرپور» و «فرخزاد»، بیگانه و سزاوار سرزنش و سرکوب می شوند.

ماندانا شجاع
٢٥ آبان ١٣٩٣
اردبیلی آذری قمی
بیات زنجانی
معصومی تهرانی
نشاط گلپایگانی
مصباح یزدی
حلیم کشانی
هاشمی رفسنجانی
موسوی تبریزی
مکارم شیرازی
محمودی شاهرودی
وحید بهبهانی
منتظری نجف آبادی
نراقی کاشانی
محمد تنکابنی
طباطبایی قمی
زین العابدین لنگرودی
سید بید آبادی
کاظم بروجردی
شریعتمداری اهری
مطهری شبستری

و این ماجرا، به هنگامه روزگار ملا «محمد باقر شفتی» می رسد...
مردم به جان آمده از ستم تازیان، هر جا آخوندی می دیدند، عمامه اش را به گردنش پیچیده و آویزانش می کردند. ایران پرستان شایع کرده بودند که آخوندها عراقی و سوری و عربستانی و بیگانه اند، و این امر باعث شده بود که مردم ناآگاه و بی دانش بیش از پیش نسبت به آنان کنجکاوی به خرح داده و پیگردشان کنند...
آخوندها مخفیانه به گرد هم آمدند و دست به دامان امام زمان (سفارت عظمی انگلیس)، و بازاری های کلیمی شدند
در این گیر ودار، یک آخوند عراقی که مادرش انگلیسی بود به دست مردم افتاد در گیر ضرب و شتم توسط مردم، کلیمی ها به دادش رسیده و به مردم خشمگین گفتند که وی ایرانی است
مردم به جان آمده از وی خواستند اگر راست می گوید، به آنان بازگو کند که زاده کجاست
آخوند زالو پیشه، پس از اندکی مکث گفت که اهل «شفت آباد» در گیلان است
هیجان و شگفتی توآم با سردر گمی مردم ناآگاه را فرا گرفت و ملا نیز از معرکه جان سالم بدر بُرد...
انگلیسی ها و همدوشان سرمایه گزار کلیمی شان که اوضاع را پس دیدند، بفوریت دست بکار شدند و به ابن بهانه که مبادا مردم برای یافتن درستی ادعای آخوند انگلیسی دست بکار شوند، شبانه جند خانواده را با دادن خرجی و اندکی پول به محلی در قریه ای در گیلان جا داده و با نصب تابلویی در آن دِه دور افتاده؛ آنجا را «شفت آباد» نامیدند.
بدین وسیله، آخوند عراقی-انگلیسی، دارای شناسنامه و گذرنامه ایرانی شد، و این شیوه و سنت فریبنده، در میان همه آخوندهای وارداتی از هند و سوریه و لبنان و عربستان و عراق و افغانستان و پاکستان رواح یافت، و آنها که ریشه و تبارشان از میان خونریزان و انیرانیان و فریبکاران و دغلکاران بود، ایرانی شدند، و «ما» که هفتاد پشتمان از تالگان (طالقان) و دماوند و توس و نیشاپور و بوکان و توس بود، بیگانه شدیم....
فریبی بزرگ که سده هاست مردم ناآگاه را به سکوت و خموشی و ارگ نابجا نسبت به زالوهای محمدی وا می دارد، زیرا بیگانه گان دریافته اند که «نجابت ایرانی» به او پروای پرخاش به «هم میهن و هم شهری اَش» را نمی دهد.
بدین گونه است که ملا و آخوند مشکینی و یزدی و لاریجانی و رفسنجانی و خمینی و گلپایگانی و قمی و لنگرودی و تبریزی، ایرانی می مانند، اما «پهلوی» و «رودکی» و «پارسی» و «نادرپور» و «فرخزاد»، بیگانه و سزاوار سرزنش و سرکوب می شوند.

ماندانا شجاع
٢٥ آبان ١٣٩٣

اردبیلی آذری قمی
بیات زنجانی
معصومی تهرانی
نشاط گلپایگانی
مصباح یزدی
حلیم کشانی
هاشمی رفسنجانی
موسوی تبریزی
مکارم شیرازی
محمودی شاهرودی
وحید بهبهانی
منتظری نجف آبادی
نراقی کاشانی
محمد تنکابنی
طباطبایی قمی
زین العابدین لنگرودی
سید بید آبادی
کاظم بروجردی
شریعتمداری اهری
مطهری شبستری

و این ماجرا، به هنگامه روزگار ملا «محمد باقر شفتی» می رسد...
مردم به جان آمده از ستم تازیان، هر جا آخوندی می دیدند، عمامه اش را به گردنش پیچیده و آویزانش می کردند. ایران پرستان شایع کرده بودند که آخوندها عراقی و سوری و عربستانی و بیگانه اند، و این امر باعث شده بود که مردم ناآگاه و بی دانش بیش از پیش نسبت به آنان کنجکاوی به خرح داده و پیگردشان کنند...
آخوندها مخفیانه به گرد هم آمدند و دست به دامان امام زمان (سفارت عظمی انگلیس)، و بازاری های کلیمی شدند
در این گیر ودار، یک آخوند عراقی که مادرش انگلیسی بود به دست مردم افتاد در گیر ضرب و شتم توسط مردم، کلیمی ها به دادش رسیده و به مردم خشمگین گفتند که وی ایرانی است
مردم به جان آمده از وی خواستند اگر راست می گوید، به آنان بازگو کند که زاده کجاست
آخوند زالو پیشه، پس از اندکی مکث گفت که اهل «شفت آباد» در گیلان است
هیجان و شگفتی توآم با سردر گمی مردم ناآگاه را فرا گرفت و ملا نیز از معرکه جان سالم بدر بُرد...
انگلیسی ها و همدوشان سرمایه گزار کلیمی شان که اوضاع را پس دیدند، بفوریت دست بکار شدند و به ابن بهانه که مبادا مردم برای یافتن درستی ادعای آخوند انگلیسی دست بکار شوند، شبانه جند خانواده را با دادن خرجی و اندکی پول به محلی در قریه ای در گیلان جا داده و با نصب تابلویی در آن دِه دور افتاده؛ آنجا را «شفت آباد» نامیدند.
بدین وسیله، آخوند عراقی-انگلیسی، دارای شناسنامه و گذرنامه ایرانی شد، و این شیوه و سنت فریبنده، در میان همه آخوندهای وارداتی از هند و سوریه و لبنان و عربستان و عراق و افغانستان و پاکستان رواح یافت، و آنها که ریشه و تبارشان از میان خونریزان و انیرانیان و فریبکاران و دغلکاران بود، ایرانی شدند، و «ما» که هفتاد پشتمان از تالگان (طالقان) و دماوند و توس و نیشاپور و بوکان و توس بود، بیگانه شدیم....
فریبی بزرگ که سده هاست مردم ناآگاه را به سکوت و خموشی و ارگ نابجا نسبت به زالوهای محمدی وا می دارد، زیرا بیگانه گان دریافته اند که «نجابت ایرانی» به او پروای پرخاش به «هم میهن و هم شهری اَش» را نمی دهد.
بدین گونه است که ملا و آخوند مشکینی و یزدی و لاریجانی و رفسنجانی و خمینی و گلپایگانی و قمی و لنگرودی و تبریزی، ایرانی می مانند، اما «پهلوی» و «رودکی» و «پارسی» و «نادرپور» و «فرخزاد»، بیگانه و سزاوار سرزنش و سرکوب می شوند.


Sepidedam
ماندانا شجاع
٢٥ آبان ١٣٩٣

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر